پيام دوستان
+
همايش پارسي بلاگ طي سالهاي دور از تحريم @};- :) @};- کسي از اشخاص داخل عکس اينجا هست ؟ :)





* راوندي *
10:33 عصر
* راوندي *
من و عکس گذاشتن يهويي :D زمان برگزاري همايش من وبلاگ داشتم اما بيشتر توي پرشين بلاگ فعال بودم و سالها خبر از تالار گفتگوي پارسي بلاگ نداشتم :)
يک فنجان آرامش
سلام،منم خيلي دوست داشتم اونجا باشم.کلا تو جمع دوستان پارسي باشم:)
*ترخون بانو*
{a h=ravandi} راوندي {/a} سلامت باشيد@};-پس کدوم کاربران عزيز هستن؟
* راوندي *
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} همچنين شما هم سالم باشيد @};- اينها همان قديمي هايي هستند که اکنون اينجا نيستند ، بنظرم بيشتر اهل تهران باشند و مناطق نزديک به تهران و احتمالا بيشترشان زياد هم اينجا ادامه ندادند .
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
شاخه ي عشق
4:33 عصر
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
*ترخون بانو*
10:20 صبح
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
+
يک بار است زندگاني. يک بار. همان يک بار که نسيم صبح را به سينه فرو مي دهيم، همان يک بار که عطش خود را با قدحي آب خنک فرو مي نشانيم، همان يک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت مي کنيم، *يک بار.. يک بار و نه بيشتر...*
اودسان
ديروز 10:30 عصر
بعد از آن ديگر تمام عمر را ما دنبال همان چيزها مي دويم، بعد از آن ديگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولينِ زندگاني هستيم. در پي لذت اول. سيب را به دندان مي کشيم تا طعم بار اول را در آن بيابيم،آب را سر مي کشيم تا لذت رفع عطش بار اول را پيدا کنيم. در آب غوطه مي زنيم تا به شوق بار اول برسيم و نسيم را مي بلعيم تا نشاني از آن اولين نسيم بيابيم. زندگاني يک بار است، در هر فصل...
اودسان
ديروز 10:30 عصر
+
سلام
همه ي ما ميدونيم که آدم يه روز به دنيا مياد و يه روز هم مي ميره اما باز بچه دار ميشيم و کلي تلاش ميکنيم تا اون بچه رشد کنه و جايگاه خودشو پيدا کنه...
درست مثل گلدوناي حياط مادر هما؛ با اينکه که مي دونن تابستون ها خشک ميشن اما باز بهشون عشق ميدن، آب ميدن و مراقبن تا خشک نشن.. حتي ازشون عکس يادگاري مي گيرن!!
اصلا زندگي همينه...
مادر هما ممنون از اينکه اصل زندگي رو بهم يادآوري کردي

اودسان
ديروز 10:30 عصر

چقدر ديدنِ اين فيد ، بهم حس و حالِ خوب ميده:-) چه خاطره هاي قشنگي که براي اونروز ها بود و تداعيشون هم به دل حال خوب ميده و هم دلتنگي...
+
طناب بي دار
دود تلخ سيگار ، تيره کرده ديوار
کودکاني بيمار ، رفته رنگ از رخسار
چهره ها افسرده ، خنده سرد و مرده
اعتياد از خانه ، روشني را برده
مي خرامد چون مار ، در نفسهاي هر بار
حلقه هايي از دود ، چون طناب بي دار
خالي و بي فرياد ، در گذر با هر باد
مردن تدريجي ، سرگذشت معتاد
عشق هر دردانه ، حرم امن خانه
در فضايي مسموم ، امنيت بيگانه
اي که خود آزاري ، دود هر سيگاري
افکني در خلقت ، چون طناب داري
آه
mariii
03/12/19

آه از اين بيماري ، مردن تکراري ، همنفس با هر دم ، توي رگها جاري . مردمان هشيار ، زين حديث تکرار ، از ته دل دارند ، نفرتي از سيگار ... اين ترانه را آهنگ ساخته ام و چند سال قبل در وزارت ارشاد به تصويب رسيده است .
يادم هست يک بار که براي صرفه جويي در آب بود يا مطلب ديگري بارها با دفتر معاون صدا و سيما ارتباط گرفتم و البته نامه اي هم در آن مورد نوشته بودم تا آخر يکي از منشي هاي دفتر گفت آقاي راوندي اينها معلوم نيست دارند چکار ميکنند انگار ميخواهند مملکت را بر باد فنا بدهند و فرار کنند شما اينها رو ول کن و برو دنبال زندگي خودت .
+
اين فيد را ميزنم. در تاريخ 1400/1/26 بعد از اولين افطاري که در ماه رمضان خوردم.توي جايي که براي اولين بار دست به قلم که نه به کيبرد بردم. توي جايي که لذت بخش ترين ماه رمضون هاي مجازي زندگيم رو با واقعي ترين آدم هاي مجازي زندگيم صحبت مي کردم. هم توي عمومي و هم براي من نوجوون اون روزا يکم توي خصوصي. تو مُردي پارسي بلاگ و هيچ اميدي به احيايِ تو با آدماي قديمي نيست! ولي هنوزم خيلي دلم برات تنگ ميشه.
هما بانو
03/12/19
+
جاي تمام کاربر هايي که نيستند خالي !
دلم براشون خيلي تنگ شده
حتي بعضيا که باهام مشکل داشتن يا ميگفتن ازم بدشون مياد
ديشب داشتم پيام خصوصي هام رو ميخوندم
خيلي از خاطرات برام زنده شده
خاطرات چندين سال زندگي در دنياي مجازي
با بعضي از کاربر ها هيچ ارتباطي جز اين پيام رسان نداشتيم
حيف شد.
کاش نميرفتن.
هما بانو
03/12/19
+
سلام ارض ادب ... خيلي معذرت ميخوام ببخشد روم سياه خيلي خيلي ببخشيد من شرمندم اين حرفا ميزنم معذرت ميخوام روم به ديوار ببخشيد خيلي معذرت ميخوام شرمنده گلاب به روتون دور از جون ببخشيد خيلي معذرت ميخوام اين حرفا ميزنم.... شما خواب و زندگي نداري؟ :D
*ترخون بانو*
03/12/18
+
[تلگرام]
دکتر الهي قمشه اي:
.
دعوا کن ، ولي با کاغذت ، اگر از کسي ناراحتي يک کاغذ بردار و يک مداد هر چه خواستي به او بگويي روي کاغذ بنويس خواستي هم داد بکشي ، تنها سايز کلماتت را بزرگ کن نه صدايت را . آرام که شدي برگرد و کاغذت را نگاه کن. آنوقت خودت قضاوت کن . حالا ميتواني تمام خشم نوشته هايت را با پاک کن عزيزت پاک کني . دلي را هم نشکانده اي و وجدانت را هم نيازرده اي ...
خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشيماني .
گاهي ميتوان از کوره خشم پخته تر بيرون آمد....
هما بانو
03/12/17