سفارش تبلیغ
صبا ویژن
love to mother 16 

در راه قم بهرچه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش بمن داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طوماز سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم بحال من از دور میگریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم بسوره یاسین چکید
مادر به خاک رفت .

 

شهریار

love


نوشته شده توسط عرشیا مهران در سه شنبه 93/5/28 و ساعت 12:49 صبح
love to mother 15 

او با ترانه های محلی که میسرود
با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت
وانگه باشکهای خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد بمن آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی

 

شهریار

love 


نوشته شده توسط عرشیا مهران در سه شنبه 93/5/28 و ساعت 12:46 صبح
love to mother 14 

نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر میشود خموش
آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

 

شهریار

love 


نوشته شده توسط عرشیا مهران در سه شنبه 93/5/28 و ساعت 12:26 صبح
love to mother 13 

پس این که بود ؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد ،
در نصفه های شب .
یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب
نزدیکهای صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا ،‌
راز و نیاز داشت
نه ، او نمرده است .

 

شهریار

love


نوشته شده توسط عرشیا مهران در سه شنبه 93/5/28 و ساعت 12:17 صبح
love to mother 12 

نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله میزند
ناهید ، لال شو
بیژن ، برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش میپزد

 

شهریار

love


نوشته شده توسط عرشیا مهران در سه شنبه 93/5/28 و ساعت 12:15 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >